رویاهای حضرت یعقوب

یعقوب پس از عدم صداقت با برادرش از برادرش فرار کرد و احساس تنهایی و ناامیدی می کرد، اما خداوند به او رویایی داد تا احیای معنوی داشته باشد و شروع به برقراری رابطه واقعی با خدا کند و به کلام او وفادار باشد. و بداند که رحمت و پناه خداوند با او خواهد بود.

"پس يعقوب بئرشبع را به قصد حران ترک نمود. همان روز پس از غروب آفتاب، به مکانی رسيد و خواست شب را در آنجا به سر برد. او سنگی برداشت و زير سر خود نهاده، همانجا خوابيد. در خواب نردبانی را ديد كه پايهٔ آن بر زمين و سرش به آسمان می‌رسد و فرشتگان خدا از آن بالا و پايين می‌روند و خداوند بر بالای نردبان ايستاده است. سپس خداوند گفت: «من خداوند، خدای ابراهيم و خدای پدرت اسحاق هستم. زميني كه روی آن خوابيده‌ای از آن توست. من آن را به تو و نسل تو می‌بخشم. فرزندان تو چون غبار، بی‌شمار خواهند شد! از مشرق تا مغرب، و از شمال تا جنوب را خواهند پوشانيد. تمامی مردمِ زمين توسط تو و نسل تو بركت خواهند يافت. هر جا كه بروی من با تو خواهم بود و از تو حمايت نموده، دوباره تو را به سلامت به اين سرزمين باز خواهم آورد. تا آنچه به تو وعده داده‌ام به جا نیاوردم تو را رها نخواهم كرد. سپس يعقوب از خواب بيدار شد و با ترس گفت: «خداوند در اين مكان حضور دارد و من نمی‌دانستم! اين چه جای ترسناکی است! اين است خانهٔ خدا و اين است دروازهٔ آسمان!" - تورات، پیدایش 28: 10-16.

پس از آن، یعقوب در آن مکان خدا را عبادت کرد و با او ارتباط نزدیک و شخصی برقرار کرد.

سال ها بعد یعقوب توسط خداوند به سرزمین لابان هدایت شد و سال ها برای او کار کرد و همچنین با دخترانش ازدواج کرد. او در هر کاری موفق بود و برکات خداوند با او بودند. با این حال، پدر همسرانش سعی کرد او را فریب دهد: «پس یعقوب، برای راحیل و لیه پیغام فرستاد که به صحرا، جایی که گله او هست، بیایند تا با آنها صحبت کند. وقتی آمدند یعقوب به آنها گفت: «من متوجه شده‌ام که رفتار پدر شما با من مثل سابق دوستانه نیست، ولی خدای پدرم مرا ترک نکرده است. شما می‌دانید که با چه کوشش طاقت فرسایی به پدرتان خدمت کرده‌ام، اما او بارها حق مرا پایمال کرده و مرا فریب داده است. ولی خدا نگذاشت او به من ضرری برساند؛ .» -( تورات، پیدایش 31: 4-7.) و سپس خداوند رویای دیگری به یعقوب داد: «هنگامی که فصل جفتگیری گله فرا رسید، در خواب دیدم قوچهایی که با میشها جفتگیری می‌کردند خط‌دار، خالدار و ابلق بودند. آنگاه فرشتۀ خدا در خواب به من گفت: ”یعقوب!“ و من گفتم: ”بله، امر بفرما!“ گفت: ”ببین، تمام قوچهایی که با میشها جفتگیری می‌کنند خط‌دار، خالدار و ابلق هستند، زیرا از آنچه که لابان به تو کرده است آگاه هستم. من همان خدایی هستم که در بیت‌ئیل به تو ظاهر شدم، جایی که ستونی از سنگ برپا نموده بر آن روغن ریختی و نذر کردی که مرا پیروی کنی. اکنون این دیار را ترک کن و به وطن خود بازگرد.» -( تورات، پیدایش 31: 10-13.) خداوند با این خواب به یعقوب نشان داد که زندگی او را هدایت می کند و او را در تمام نیازهایش تامین می کند.

یک بار دیگر می توانیم ببینیم که خداوند می تواند از رویاها برای هدایت و نشان دادن اراده و حقیقت خود به کسانی که در جستجوی او هستند استفاده کند.

More Stories
عناوین کتاب مقدس در قرآن
فارسی